کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

دلت را جا نمی گیرد ... وقتی احساس راحتی نمی کنی اجباری به ماندن هم نیست!

+ ممنون از همراهی تون

  • میم مثل من
پیشنهادت، اغواکننده و بی نظیر است و آتش علاقه را باز در دلم روشن کرد، اما می دانی عزیزم، تصمیم گیری برای تغییر مسیر آن هم صد و هشتاد درجه با ریسک پذیری بالا چیزی در حد محال است! 
  • میم مثل من

مدتی بود درد داشت. بعد از پیگیری و آزمایش گفتند سرطان دارد و چند ماه بیشتر زنده نمی ماند. به شوهرش گفت نمی خواهم بچه هایم بی سرپناه باشند. باید خیالم راحت باشد تا بعد از من احساس بی مادری نکنند. فلان دوستم را می شناسی، خیلی خوب است، خانوم است. ماه است. مطمئن است، اصرار پشت اصرار که برات می گیرمش! لاید شوهر هم با گریه و زاری قبول کرد! خلاصه هوو وارد می شود تا اینکه بعد از چندین هفته در جریان آزمایشات ثانویه می فهمند که ای بابا، جواب آزمایشات قبلی اشتباه بوده و خانم هیچ مشکلی ندارند. از من و شما هم سالم تر! حالا به شوهر عزیز اصرار که باید هوو را طلاق بدهی. شوهر تازه عاشق شده هم پایش را در یک کفش کرده که خیر! طلاق بده نیستم! تازه شم زن دوم باردار شده، د حالا بیا و درستش کن ...! کارشان شده از این دادگاه به آن دادگاه رفتن ...!

  • میم مثل من

گفتم یادت می آید آن شب ، منزل فلانی چقدر خوش گذشت. گفت بله کامل یادمه. بچه بودیم دیگر. حتی در رودخانه ی نزدیک خانه اش شنا کردیم. گفتم شنا کردیم؟؟؟ با مِن و مِن گفت، نمی دانم، شاید فقط دست به آب زدیم! هاج و واج نگاهش کردم. گفت فکر می کنم اصلاً رودخانه، خشک شده بود! گفتم نه عزیز دل برادر! شهر کویری، رودخانه اش کجا بود! گودبرداری خانه ی روبرویی بود که توش هفت سنگ زدیم به رگ تا خود کله ی سحر!

  • میم مثل من

پول هایش را برای changeکردن با اسکناس درشت می آورد. یک بار با حساب سرانگشتی فهمیدم درآمدِ منِ مهندسِ دو شغله از این گدایِ کارتن نشینِ گوشه بازار کمتر است! می توان به زندگی امیدوار بود...!!!

  • میم مثل من

ویژگی های 9 تیپ شخصیتی را فرستاده بود. گفت همه ی آدمها در یک تا سه تیپ قرار می گیرند. تو جزء کدام تیپ هستی؟ پرسیدم خودت چطور؟ گفت تیپ یکی هستم. آرمانگرا و ایده آل طلب. البته هشت و نه را هم دارم. تو چطور؟ با مِن و مِن گفتم از همه تیپ ها، هرکدام دو سه خط !!!

  • میم مثل من

جای تعجب و خوشحالی دارد وقتی بدون خواندن حتی یک کلمه، در سه رشته ارشد مجاز می شوم! البته با این رتبه از خیر دانشگاه تهران باید گذشت اما دانشگاه زابل و آمل و آق قلا گلستان هم دانشگاهی هستند واسه خودشان!

  • میم مثل من

من که آسمون نخواستم

تو فقط بالمو نشکن

هرچی دادی و ندادی

آخرش گرفتی از من


نمی دانم گیر دادن به قشنگ ترین ترانه غمگین م و نم شدن گوشه چشم هایم, احساس را بهتر می کند یا داغون تر! خدا کند در پس بغض های لعنتی حضور, باران نیستی ببارد

بگو بارون بزنه این خونه دلگیره. بگو بارون بزنه ...

  • میم مثل من

بعد از یک فرود مایوسانه، بال ها را باز می کنم و به آسمان پرواز می کنم

اما تویی که دوباره با یک سنگ به سویم نشانه می روی

باز با بال و پری خسته و زخمی می افتم

از تلخی حضورت، به کدام آسمان گریز باید کرد؟؟؟


لعنت به شنبه هایی که می آیی!!!

  • موافقین ۱ مخالفین ۱
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۲۴
  • میم مثل من
مهدی تا سرش را روی بالش می گذاشت خواب می رفت، چند دقیقه بعد صدای خروپف علی بلند می شد، من و محمد به زور جلوی خودمان را می گرفتیم تا خواب نرویم. آخر سر هم می گفتیم آقا، قبول، هر دومون برنده ایم. با هم خواب می رفتیم.
مسابقه ی دوران بچگی ما چهار نفر بود. وقتی موقعیتی پیش می آمد که شب کنار هم باشیم، مسابقه دیر خواب رفتن داشتیم که همیشه من و محمد برنده می شدیم!

حالا فاصله ی خانه ی ما با خانه ی محمد کمتر از سه متر است! چند شب پیش اس دادم دخترت چرا گریه می کنه، فرستاد نمیذاره بخوابی؟ گفتم گناه داره خب، خوابم نمی بره! گفت باشه، چند دقیقه بعد نمی دانم خواب آور بهش داده بود، دهانش را با چسب بسته بود، پس گردنی زده بود، چه بلایی سرش آورده بود که ساکت شد. ولی فردا صبح اس داد ... بالاخره من بُردم!
  • میم مثل من

آفتاب باشد، ابر هم باشد! باد شدید باشد ، خاک هم! هوا گرم و شرجی باشد، قطره های درشت باران هم! 


لطفاً یک هواشناس خبره هوای پارادوکس اهواز را تفسیر کند! هوا فشار داشت یا نه؟ نمی دانم! ما به مخ مان فشار آوردیم نفهمیدیم! حق الزحمه اش هم محفوظ!

  • میم مثل من
مدتیست دارم فکر می کنم اگر مدیر مدرسه می شدم چه می شد! چقدر به این کار علاقه دارم ولی تحویلش نمی گرفتم! احتمال قریب به یقین موفقیتش بیشتر از مهندسی بود!
  • میم مثل من
تشکری داشته باشیم از تمامی عزیزانی که عکس آخر سریال شهرزاد را گذاشتند پروفایلشان، توی اینستا، فیس بوک، کانال تلگرام، گروه های واتس، وبلاگ، بک گراند موبایل، ویندوز، ما که هیچی ندیدیم ولی تهش را فهمیدیم! دیگر با چه رو و انگیزه ای تماشایش کنیم؟!
  • میم مثل من

مثل یک لیوان داغ بلور ...که زیر آب یخ می رود 

دارم

خ

و

ر

د

م

ی

ش

و

م!

  • میم مثل من

داشتیم رکاب می زدیم. گفتم سرعتت را کم کن ولی ترمز نگیر، انرژی زیادی می خواهد بعد از ترمز گرفتن!

گفت باشد

گفتم علت موفقیت مایکل شوماخر را پرسیدند. گفت لحظاتی که بقیه رانندگان ترمز می گیرند، من گاز می دهم.

گفت خب؟

گفتم البته تو گوش نگیر، بنده ی خدا، داشت اسکی بازی می کرد. باید ترمز می گرفت ... نگرفت. الآن مدتهاست در کما بسر می برد. در زندگی گاهی لازم است ترمز هم بگیری!

  • میم مثل من