رنگ کودکی من!
رنگ کودکی من کاهی ست. درست مثل عکس های قدیمی زرد شده ...
وقتی سرگرمی خیلی از بچه های سرزمین، قایم باشک بود، ما با صدای آژیر قرمز در شبستان های تاریک و ترسناک مخفی می شدیم!
وقتی بچه های دیگر با خاک خانه رویایی شان را درست می کردند، خاکبازی ما ساختن خاکریز و حمله به دشمن بود!
وقتی کودکان با لالایی در خواب آرامش بسر می بردند، کابوس خمپاره و تیر و مسلسل دست از سر شب های ما بر نمی داشت!
اکثر بازی های ما با اسباب بازی ، تجسم جنگ بین ایران و عراق و انهدام خیالی ادوات بعث بود!
تماشا و صدای غرش هواپیماهای دشمن که دیوار صوتی را می شکستند وحشتناک بود و دیدن آسمانی آرام آرزویمان!
جنگ، یک اتفاق خاکستری است. یک حادثه برای همه کسانی که مستقیم درگیرش هستند. یک تجربه سیاه و سفید برای آدمهایی که کودکی شان در جنگ گذشته است، با این حال گاهی دلم برای حضور در دفاع مقدسی که هیچگاه توفیقش را نداشته ام تنگ می شود!