چهره ام آشناست
دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ
- می گم! رفته بودیم فلان جا، یکی بود ...
+ صب کن! بقیه جمله ات رو بگم؟
- وا، بگو خب؟
+ یکی رو دیدی شبیه به من! درسته؟!
- آره دقیقاً، خیلی عجیبه ، از کجا فهمیدی؟
+ عادت کرده ام به این دیدن ها و دیالوگهای تکراری
عرض می کند که:
چهره ات آشناست
ای احساس ناب شکوفه ی نمناک
بگو قبلاً
جایی میان تنهایی گل های بی باران
بی فانوس از راه شب
و به وسعت باد دلتنگ پاییز
همدیگر را دیده ایم؟