کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

کام دلی از هوای بارانی

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۸ ب.ظ

عرض می کند که:

تو آنجا

ایستاده ای در مسیر باران

مرو کنار

بگذار ببارد ابر از زیر سایه ات

نفس بکش، حرف بزن

می شود صاعقه را از برق چشمانت گرفت

خورشید را از برق لب هایت

بنویس روی گلبرگ معطر

آفتاب ناراحت نیست

هوای تو چتر نمی خواهد

خیس شدن زیر احساس ...

نسیم رها شده در ساقه نیلوفر می خواهد

آری، صدا بزن دشت را، شکوفه را، باران را

کوچه باغ خاطره یاران را

تا آن گل نشان از بهاران

صدا بزن سکوت را

آرامش نم نم عشق

زیر چشمان خشک شده به مهتاب

انتظارم را جوابی ده

چون علف های عریان زرد

به انتظار باران های بی هنگام دشت

مرا کام دلی باید از هوای بارانی ات!

  • میم مثل من

مای شعر

نظرات  (۵)

انتخاب خوبی بود از یک شعر در هوای باران عشق. 
پاسخ:
شاید ...
  • علی مسعودی
  • عالی بود. یک شعر با یک سبک متفاوت با استعاره های خوب مثل هوای تو چتر نمی خواهد! علف های عریان تا آخر هم زیبا بود
    پاسخ:
    :)
  • النا بانو
  • زیر باران باید رفت....
  • مریم بانو
  • بسیار زیبا
    پاسخ:
    اوهوم
    مرا کام دلی باید از هوای بارانی ات. باران رو با تمام وجود حس کردم تو این شعر قشنگ. سرمست شدم . از کیه؟ 
    پاسخ:
    از یک شاعر گمنام ...