حال آشفته
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ب.ظ
در حال بالا آمدن بود آفتاب
که باران بارید
تند شد
آهسته ناز کرد
بند آمد
هوا دم شد. نفس ها تنگ ...!
خورشید سرک کشید
قطرهای ریز باران باز هم زدند. مثل تازیانه زیر نور آفتاب
ناگهان خاک شد
دوباره ابرهای پاییزی
سفید، خاکستری، سیاه
عمر آنها کوتاه بود و
آفتاب و طراوت سراغ شهر را دوباره گرفتند
هوا به خنکی در آمد
باد شدیدی وزید
با بی حوصلگی پنجره را بستم
قلب اتاق گرفت
همه جا افسرده و گرم شد!
حالم مثل همین هواست ... آشفته و سرگردان!