تو آسوده بخواب که آنها بیدارند
شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ق.ظ
داشتم تصاویرش را نگاه می کردم. ندیده عاشق این جوان شده ام! خیلی تو دل برو است، فکر می کردم که ای خدا، چه ایمانی دارند اینها، از همه وجودشان می گذرند و آن سوی مرزها دفاع می کنند. اگر نبودند معلوم نبود چه بلایی سر ما می آمد. واقعاً از جوان های جنگ با ارزش ترند. هنوز سه ماه از تولد بچه دومش نگذشته بود که با تیر جفای داعش شهید شد.
اینها را به همکارم می گویم. حواسم نیست چشمانش نیمه باز است. با بی حوصلگی حرف هایم را می شنود. زیر لب حرف نامربوطی به مدافعین حرم می زند. می خواهم از اتاق بروم بیرون. می گوید در اتاق را قفل کن. می خواهم چرت بزنم!!!
شهید نوشت: مصطفی صدر زاده (سید ابراهیم)