کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

دلم خواست بنویسدت

چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۹ ب.ظ

رهاشده در آغوش من

با نوازشی که ساحرانه بر دست هایت می کشم

و یک احساس عجیب سر می خورد لای انگشت هایم

گرمایت را نفس می کشم

در دریای صورتت غرق می شوم با بوسه های مداوم

فشارت می دهم و نگاهم را در چشم هایت نقاشی می کنم

خستگی را آرام می شوی

آرام می شود تنهایی ام

نیستی عزیزم

من هم

چشم هایم مثل همیشه 

به اشک نبودنت عادت دارند!

  • میم مثل من

مای شعر

نظرات  (۵)

خیلی قشنگ بود. احساس روی من هم سر خورد
به به. چه قشنگ . پی نوشت نداشت البته که به مخاطب خاص تقدیم شده ;)
پاسخ:
:)))))
هر شعر و دل نوشته که مخاطب خاص نداره
خیلی قشنگ بود...
عالی تر از همیشه(:
  • مریم بانو
  • خستگی را آرام می شوی.... آرام می شود تنهایی ام!

    بی نظیر بود.