کلبه چوبی خیال
خانه
درباره من
سرآغاز
تماس با من
کلبه چوبی خیال
یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!
خلاصه آمار
کلمات کلیدی
اول شخص
سوسایتی
مای شعر
هنر
پالیتیک
هنر هفتم
آیینی
نوستالژیانه
مذهبی
ترانه
بایگانی
تیر ۱۳۹۵
(۷)
ارديبهشت ۱۳۹۵
(۷)
فروردين ۱۳۹۵
(۵)
اسفند ۱۳۹۴
(۱۰)
بهمن ۱۳۹۴
(۵)
دی ۱۳۹۴
(۱۱)
آذر ۱۳۹۴
(۱۴)
آبان ۱۳۹۴
(۱۷)
مهر ۱۳۹۴
(۲۵)
شهریور ۱۳۹۴
(۴)
تیر ۱۳۹۴
(۶)
خرداد ۱۳۹۴
(۸)
روزگار غریبی ست!
شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۱ ق.ظ
همه از رفتن دلتنگ می شوند
.
.
.
.
من از آمدن!
۱
۰
۹۴/۰۹/۲۸
میم مثل من
اول شخص
نظرات
(۵)
۰۷ دی ۹۴ ، ۱۳:۲۶
فرهاد
آمدن به کجا؟ یااز کجا؟ گنگ بود خیلی
۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۵
النا
گاهی باید گذاشت و رفت:(
۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۱:۳۰
sa me
منم از امدن دلتنگ میشم ...وقتی امدن همون بودن و موندن نباشه
۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۹:۱۱
حسام
یعنی بودن و دلتنگی؟
پاسخ:
هرکسی از ظن خود شد یار من!
۲۸ آذر ۹۴ ، ۱۲:۵۵
علی مسعودی
چه خوب و عمیق