کفش های میرزا نوروز
سه شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ق.ظ
پنجشنبه قبل، ماشین را از کارواش بردم لوکس خودرو. روکش ها و کف پوش را عوض کردم. دور فرمانی جدید گرفتم و سر و رویی به آن کشیدم. آن زیرمیزها ، فلش و حلقه و کنترل ضبط ماشین پیدا شد. فلش نقره ای خوشگلم گم که می شود از جاهای دیگر پیدایش می شود. دوباره گم می شود ولی در نا امیدی یکهو سر و کله اش پیدا می شود.درست مثل کفش های میرزا نوروز. با ماشین تر و تمیز شده رفتم بازار. وقتی برگشتم دیدم از خدا بی خبری، رکاب ماشین را زده و رفته!!! ما که نمی گذریم، خدا نیز نمی گذرد!
زیرنویس:
تفأل حافظ : مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی / پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
تراک نوشت : از نفس افتاده بودم ... اومدی / راهمو گم کرده بودم ... اومدی
شخصی نوشت : ماموریت یک روزه به تهران. همایشی خسته کننده، سر زدن به یک دوست خوب
هوا نوشت : خاک عالم بر سرمان است باز هم فریادرسی نیست
سی.یا.سی نوشت: ای کاش می شد به تهران بروم برای رای دادن، افسوس