هنوز با همان اشتیاق سالهای کودکی، کارتون فوتبالیست ها را با لذت تمام تماشا می کنم!
- ۳ نظر
- ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۰۸
هنوز با همان اشتیاق سالهای کودکی، کارتون فوتبالیست ها را با لذت تمام تماشا می کنم!
خدا به خیر کند
معاونت زیر امضایش زد :-(
همه چیز حل شد
دوشنبه 10 اسفند
تودیع و معارفه
اشک ها و لبخند ها ...
همیشه وقتی چند روز در شرکت نیستم ، کودتا می شود!
مثل تغییرات مدیر عامل ها، رفتن میثم، انتصاب جدید مدیر و... دیروز هم معرفی مدیر جدید و جدا شدن ما از این واحد
رسماً از مکانی که هفت سال دوستش داشتم جدا می شوم و کار جدید استارت می خورد
+ صدای فریدون آسرایی اصلا به قیافه اش نمی خورد!
+ قیافه ی لبخند تصنعی نوبخت چندش آور است!
+ چقدر چندش آور است خرابی کیلومتر شمار ماشین با خاموش شدنش!
+ خاموشیم ولی در وقت خودش حرفی هم پرانده ایم. البته به هیچ کس ربطی ندارد اینستاگرام فلانی را چرا لایک نمی کنیم!
+ این اینستاگرام لعنتی چقدر وقت گیر است!
+ وقت نمی کنم مثل بچه آدم برای ارشد بخوانم!
+ پسر ارشد که باشی انتظارات زیاد هست، انتظار اینکه هوای خواهر/خواهرانت را بیشتر داشته باشی!
+ هوا قاطی کرده. باد گرم می وزد، خاک بلند می شود، آفتاب و ابر بازی می کنند ، سرد می شود!
+ صرف سرما خوردگی هیچ نبوسیدنی را توجیه نمی کند!
+ چگونه توجیه کنم راه های دوری که هستند و فاصله هایی که نیستند!
+ این فاصله حسابی می چسبد ... ها ها ها هااااچچچچچییییپپپپپو! دهان مبارکتان سرویس! د بیا و درستش کنید!
نزدیک خونه رسیده ام. یکهو شک و تردید برم می دارد. کرکره مغازه را پایین کشیدم یا نه؟! به ذهن خسته و کوفته فشار می آورم. چیزی عایدم نمی شود. نمی توانم ریسک کنم. تمام مسیر را تا مغازه دایی بر می گردم. از دور چشمم می خورد به درب مغازه و خیالم راحت می شود. کرکره پایین است!
چند شبی ست به این قصه تکراری دچار شده ام. توهم و ترس از باز بودن درب مغازه و منی که راه نرفته را باز می گردم
نمی دانم این کمردرد لعنتی از کجا پیدایش شده که اجازه قدم زدن در این هوای زیبای بهاری را نمی دهد!
صورت نوشت:
خیارش تمام شد، حالا از نارگیلش استفاده می کنم! صابون های زیبایی داو را از دست ندهید!
جلوی آینه بودم که صدایم زد. برگشتم پشت میز. فرم ثبت نام مشترکین تلفنی را نشانم داد.... باید اینجا را امضا کنم؟ گفتم بله، البته اگر بلد نیستید، استامپ هم داریم! نیشخندی زد و گفت نه بابا! بهت نمی آید باحال باشی ، آخه قیافه ات خیلی بچه مثبتی است خواهرزاده! بچّه مثبت...!
وقتی رفت، به فکر رفتم. باحالی ربطی به بچه مثبت بودن دارد؟! باحال هستم؟ بچه مثبت چطور؟!!! برگشتم جلوی آینه و فکورانه در خودم خیره شدم!