کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

۲۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دیشب فیلم محمد رسول الله(ص) ساخته ی مجید مجیدی را دیدیم! نخستین جمله ای که پس از پابان فیلم به زبان آوردم: من فیلم ندیدم بلکه بیشتر یک مستند تاریخی بود!

  • میم مثل من

عرض می کند که:

تو آنجا

ایستاده ای در مسیر باران

مرو کنار

بگذار ببارد ابر از زیر سایه ات

نفس بکش، حرف بزن

می شود صاعقه را از برق چشمانت گرفت

خورشید را از برق لب هایت

بنویس روی گلبرگ معطر

آفتاب ناراحت نیست

هوای تو چتر نمی خواهد

خیس شدن زیر احساس ...

نسیم رها شده در ساقه نیلوفر می خواهد

آری، صدا بزن دشت را، شکوفه را، باران را

کوچه باغ خاطره یاران را

تا آن گل نشان از بهاران

صدا بزن سکوت را

آرامش نم نم عشق

زیر چشمان خشک شده به مهتاب

انتظارم را جوابی ده

چون علف های عریان زرد

به انتظار باران های بی هنگام دشت

مرا کام دلی باید از هوای بارانی ات!

  • میم مثل من

فقط ده روز تا محرم!

چقدر دلم برای روضه های ارباب تنگ شده


نزدیکترین عزیزت را از هم دست بدهی بعد از چند سال یا فراموش می کنی یا بی تفاوت می شوی یا از بار غصه ات کم می شود، اما نه حسینی دیده ایم، نه عباسی، نه زینبی و نه عاشورا را درک کرده ایم پس این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست؟ این حسین کیست که هر سال چشم ها را می گریاند و دل ها را می سوزاند!


قال رسول الله (ص) : همانا شهادت فرزندم حسین، حرارتی در قلوب مومنین ایجاد می کند که هرگز خاموش نمی شود


خدایا ! شعله عشق به حسین را در وجودمان همیشه روشن بدار

  • میم مثل من

آخ آخ آخ آخ از نوستالژی ترانه مسافر با صدای نوش آفرین ...

  • میم مثل من
به نظر من ، خوانندگی تنها بخش از هنر است که نیاز شدید به استعداد ذاتی دارد! سینما و نقاشی و عکاسی و ... را می توان با کلاس رفتن هم یاد گرفت ولی برای خوانندگی باید مادرزادی صدای خوب داشته باشی. هرچند فنونی هم دارد که باید یاد گرفت.
بقول معروف : خر خوانندگی ات باید از کرگی دم داشته باشد!
  • میم مثل من

دیشب جشن غدیر برگزار شد. الحمدلله برنامه خوب بود. خیلی هم خوب بود.


پ.ن:

1. فرا رسیدن عیدالله الاکبر، روز ولایت و امامت بر شما مبارک باد. نمیدانم چطور مجازی باید عیدی داد و گرنه خدمتتان هستیم ;)

2. نبودن برخی از عزیزان در جشن، قضاوتم را نسبت به آنها محکم تر کرد! خدا را شکر نیت من، چیز دیگریست و تفکر آنها چیز دیگر

3. قبل از عید، خبر درگذشت هادی نوروزی، کاپیتان محبوب پرسپولیس، من را بعنوان یک استقلالی خیلی غصه دار کرد! خدا رحمتش کند :(


  • میم مثل من

اپیزود اول

مشکل فشار آب پمپ کله گنده یکی از شهرها را بررسی و راهکار ارائه دادم. دیروز که سرک کشیدم خدا را شکر با پیشنهاد من مشکل را حل کرده بودند. 


اپیزود دوم

پمپ آب کوچولوی خانه هی قطع و وصل میشد. با اینکه می دانستم علتش چیست ولی رفتم سروقتش و بلد نبودم درستش کنم!

.

.

.

اعتراف نوشت:

من یک مهندس آچار بدست نیستم!

  • میم مثل من

- می گم! رفته بودیم فلان جا، یکی بود ...

+ صب کن! بقیه جمله ات رو بگم؟

- وا، بگو خب؟

+ یکی رو دیدی شبیه به من! درسته؟!

- آره دقیقاً، خیلی عجیبه ، از کجا فهمیدی؟

+ عادت کرده ام به این دیدن ها و دیالوگهای تکراری


عرض می کند که:

چهره ات آشناست

ای احساس ناب شکوفه ی نمناک

بگو قبلاً

جایی میان تنهایی گل های بی باران

بی فانوس از راه شب

و به وسعت باد دلتنگ پاییز

همدیگر را دیده ایم؟

  • میم مثل من

رنگ کودکی من کاهی ست. درست مثل عکس های قدیمی زرد شده  ...

وقتی سرگرمی خیلی از بچه های سرزمین، قایم باشک بود، ما با صدای آژیر قرمز در شبستان های تاریک و ترسناک مخفی می شدیم!

وقتی بچه های دیگر با خاک خانه رویایی شان را درست می کردند، خاکبازی ما ساختن خاکریز و حمله به دشمن بود!

وقتی کودکان با لالایی در خواب آرامش بسر می بردند، کابوس خمپاره و تیر و مسلسل دست از سر شب های ما بر نمی داشت!

اکثر بازی های ما با اسباب بازی ، تجسم جنگ بین ایران و عراق و انهدام خیالی ادوات بعث بود!

تماشا و صدای غرش هواپیماهای دشمن که دیوار صوتی را می شکستند وحشتناک بود و دیدن آسمانی آرام آرزویمان!


جنگ، یک اتفاق خاکستری است. یک حادثه برای همه کسانی که مستقیم درگیرش هستند. یک تجربه سیاه و سفید برای آدمهایی که کودکی شان در جنگ گذشته است، با این حال گاهی دلم برای حضور در دفاع مقدسی که هیچگاه توفیقش را نداشته ام تنگ می شود!

  • میم مثل من

صرفاً جهت پس نوشت:

تفأل حافظ : خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود / گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

مولوی نوشت : ولله به شهر بی تو مرا حبس می شود / آوارگی کوه و بیابانم آرزوست

تراک نوشت : فصل پاییزی من که می رسه / فصل اندوه سفر سر می رسه

شعر نوشت : تنهایی گل های بی باران ...

احوال نوشت : حال همه ی ما خوب است اما تو  باور  نکن!

احساس نوشت : خیلی کارها روی دستم مانده، حوصله اش نیست، به خصوص آرایشگاه

  • میم مثل من