کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اول شخص» ثبت شده است

این روزها هوس کرده ام بروم دانشگاه و رشته الکترونیک بخوانم!!!


  • میم مثل من

فکر کنم نیم ساعتی دور خودم می چرخیدم اما دوچرخه را نمی دیدم! اعصابم خط خطی بود. خیالم پر بود از راه های نرفته با دوچرخه، به رکاب زدن های کنار کارون، به حسرت نداشته اش، به خیلی چیزها ! آخر کدام دزد نامردی از توی پارکینگ شرکت برده؟!

یکهو یکی از بچه های روابط عمومی را دیدم که گفت چته، پریشونی، گفتم دوچرخه ام نیست. کنار ماشین ون پارکش کرده بودم. گفت خودم دیدمش... من را برد پیش دوچرخه!

فی الفور یاد این حکایت افتادم :

یارو کیسه زرش را مخفی کرده بود. بعدها خیلی دنبالش می گشت، گفتندش چرا پیداش نمی کنی، گفت اون موقع که زیر خاک قایمش می کردم، تیکه ابری بالای سرم بود. حالا هرچی می گردم اون ابر نیستش!


ما هم دور و بر ونی می گشتیم که جای پارکش عوض شده بود!

  • میم مثل من

من و میثم دو آرزوی مشترک داشتیم:

+ ماشین فقط پژو 206، اصلاً غیر ممکنه ماشین دیگه ای بخریم. به خصوص پراید چندش آور!

+ گوشی فقط اپل، محاله به موبایل دیگه ای فک کنیم! عمراً

.

.

.

حالا دو سالی هست که هر دو پراید خریدیم و سعی می کنیم ازش لذت ببریم

 .

.

.

می گم! مظنه گوشی آیفون +6 رو دارین؟

  • میم مثل من

دیشب جشن غدیر برگزار شد. الحمدلله برنامه خوب بود. خیلی هم خوب بود.


پ.ن:

1. فرا رسیدن عیدالله الاکبر، روز ولایت و امامت بر شما مبارک باد. نمیدانم چطور مجازی باید عیدی داد و گرنه خدمتتان هستیم ;)

2. نبودن برخی از عزیزان در جشن، قضاوتم را نسبت به آنها محکم تر کرد! خدا را شکر نیت من، چیز دیگریست و تفکر آنها چیز دیگر

3. قبل از عید، خبر درگذشت هادی نوروزی، کاپیتان محبوب پرسپولیس، من را بعنوان یک استقلالی خیلی غصه دار کرد! خدا رحمتش کند :(


  • میم مثل من

اپیزود اول

مشکل فشار آب پمپ کله گنده یکی از شهرها را بررسی و راهکار ارائه دادم. دیروز که سرک کشیدم خدا را شکر با پیشنهاد من مشکل را حل کرده بودند. 


اپیزود دوم

پمپ آب کوچولوی خانه هی قطع و وصل میشد. با اینکه می دانستم علتش چیست ولی رفتم سروقتش و بلد نبودم درستش کنم!

.

.

.

اعتراف نوشت:

من یک مهندس آچار بدست نیستم!

  • میم مثل من

- می گم! رفته بودیم فلان جا، یکی بود ...

+ صب کن! بقیه جمله ات رو بگم؟

- وا، بگو خب؟

+ یکی رو دیدی شبیه به من! درسته؟!

- آره دقیقاً، خیلی عجیبه ، از کجا فهمیدی؟

+ عادت کرده ام به این دیدن ها و دیالوگهای تکراری


عرض می کند که:

چهره ات آشناست

ای احساس ناب شکوفه ی نمناک

بگو قبلاً

جایی میان تنهایی گل های بی باران

بی فانوس از راه شب

و به وسعت باد دلتنگ پاییز

همدیگر را دیده ایم؟

  • میم مثل من
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۳
  • میم مثل من

امروز دوچرخه اخوی عزیز را تحویل گرفتم. ورزشی که از بچگی دوستش داشتم. یحتمل تا هوا خوب است فاصله شرکت تا خانه را رکاب خواهم زد!


آی آنهایی که با افسوس دستی به شکم گنده تان می زنید و می گویید خوشا به حالت، کاش ما هم، وزن تو را داشتیم!!! خب تکانی به خودتان بدهید. با پرخوری و تن پروری چیزی عایدتان نمی شود. ما برای چاق نشدن و تعادل اندام خود، خون دلها خورده ایم ;)

  • میم مثل من