کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترانه» ثبت شده است

خواهشاً یکی بیاید این ترانه را  از ورد زبان ما بردارد. خودمان کلاف شدیم از بس توی گوشمان می پیچد :


به هم بر می خوریم هر شب عجب دنیای کوچکی

چه زود گم می کنیم اما عجب بن بست تاریکی



هیچ مخاطب خاصی هم در ذهنمان نمی پلکد ... زهی خیال باطل!

  • میم مثل من