کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

کرکره پایین است؟

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ق.ظ

نزدیک خونه رسیده ام. یکهو شک و تردید برم می دارد. کرکره مغازه را پایین کشیدم یا نه؟! به ذهن خسته و کوفته فشار می آورم. چیزی عایدم نمی شود. نمی توانم ریسک کنم. تمام مسیر را تا مغازه دایی بر می گردم. از دور چشمم می خورد به درب مغازه و خیالم راحت می شود. کرکره پایین است!


چند شبی ست به این قصه تکراری دچار شده ام. توهم و ترس از باز بودن درب مغازه و منی که راه نرفته را باز می گردم

  • میم مثل من

اول شخص

نظرات  (۵)

با علی مسعودی موافقم. به شوهرت بگو یه کم مویز بهت بده بخوری اون عقلت بیاد سرجاش :))
پاسخ:
والا سرما خوردیم. شووور هم ما رو بسته به پرتقال و نارنگی !

تو هم به شووورت بگو بخوابونتت تو خیار بلکه خیارشور درست بشه. بس که با نمکی :)))
  • علی مسعودی
  • کمی مویز بخور عزیزم! کم هوش شدی
    پاسخ:
    اینم حرفیه ;)
    :)))
    خنگول شدی؟
    پاسخ:
    ممنون!!!
    ;)
    حواست پرت چیه؟!!!
    پاسخ:
    حواسم آن دورها پرت شده است!
    من گاهی دچار این وسواسها میشم :/ موقع ترک خونه ،برمیگردم چک میکنم اجاق گاز رو که روشن نباشه
    پاسخ:
    بده بد