کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

چون که 100 آید 50 هم پیش ماست!

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ب.ظ

گفت : چند درصد از رفتنت ناراضی بودی؟

گفتم : نمیدونم خب، شاید 50 درصد!

گفت : برو خدا رو شکر کن. ابراهیم بیست سال سابقه داشت. ناموس بهره برداری بود. 100 درصد ناراضی بود. اما بردنش. کاتب دفتر مدیر عامل شد!

گفتم: تو این شرکت قانون نانوشته ای وجود داره. اونی که کار می کنه، بیشتر کار می کشن، اونی که کار نمی کنه، بیشتر ول می کنن!

گفت : ... 



(بی خیال، حالا یه چیزی گفت)

  • میم مثل من

اول شخص

نظرات  (۵)

همه جا همینه .. :-\
پاسخ:
متااااااسفانهههه
اکثر شرکت های دولتی همین مشکل رو دارن. سعی کن شرایط جدید رو بپذیری داداش
پاسخ:
اوهوم
اوهوووووم
چرا حس فضولی آدم رو تحریک می کنین. آخر داستان چی شد؟
پاسخ:
یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه
خخخخخخ
سال نو رو با دردسرهای شغلی شروع کردین. قانون نانوشته متاسفانه
پاسخ:
از قبل بودن. نوپرابلم
تو چی؟ ناموس نبودی که دررفتی؟
بگو چی گفت؟ من بی خیال نمیشم!
پاسخ:
سهمش بودیم. عشقش بودیم. ناموسش بودیم. خخخخخخ

نمی گم، نه خیر! بچه یاد می گیره ;)