پشت رودخانه شهریست ...
شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ
گفتم یادت می آید آن شب ، منزل فلانی چقدر خوش گذشت. گفت بله کامل یادمه. بچه بودیم دیگر. حتی در رودخانه ی نزدیک خانه اش شنا کردیم. گفتم شنا کردیم؟؟؟ با مِن و مِن گفت، نمی دانم، شاید فقط دست به آب زدیم! هاج و واج نگاهش کردم. گفت فکر می کنم اصلاً رودخانه، خشک شده بود! گفتم نه عزیز دل برادر! شهر کویری، رودخانه اش کجا بود! گودبرداری خانه ی روبرویی بود که توش هفت سنگ زدیم به رگ تا خود کله ی سحر!