کلبه چوبی خیال

یک دشت بی نهایت سبز
یک آسمون صاف با اندکی ابرهای در حال گذر
و یک کلبه چوبی تنها
کافیست تا
خیالم را پر کند...!

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اول شخص» ثبت شده است

هنوز با همان اشتیاق سالهای کودکی، کارتون فوتبالیست ها را با لذت تمام تماشا می کنم!

  • میم مثل من
حرفی، سخنی، قصه ای، مطلبی، انتقادی، پیشنهادی، چیری هست بفرمایید

این آمارگیر وبلاگ، هی نشان می دهد یک نفر غیر از خودم را که بیشتر اوقات به کلبه سر می زند. استان اش را هم لو می دهد لاکردار. آی پی اش هم موجود!

معما نوشت:
هیچ کدام از همسایه های همیشگی کلبه نیست!
  • میم مثل من

خدا به خیر کند

معاونت زیر امضایش زد :-(

همه چیز حل شد

دوشنبه 10 اسفند

تودیع و معارفه

اشک ها و لبخند ها ...




  • میم مثل من

همیشه وقتی چند روز در شرکت نیستم ، کودتا می شود!

مثل تغییرات مدیر عامل ها، رفتن میثم، انتصاب جدید مدیر و... دیروز هم معرفی مدیر جدید و جدا شدن ما از این واحد

رسماً از مکانی که هفت سال دوستش داشتم جدا می شوم و کار جدید استارت می خورد

  • میم مثل من
پنجشنبه قبل، ماشین  را از کارواش بردم لوکس خودرو. روکش ها و کف پوش را عوض کردم. دور فرمانی جدید گرفتم و سر و رویی به آن کشیدم. آن زیرمیزها ، فلش و حلقه و کنترل ضبط ماشین پیدا شد. فلش نقره ای خوشگلم گم که می شود از جاهای دیگر پیدایش می شود. دوباره گم می شود ولی در نا امیدی یکهو سر و کله اش پیدا می شود.درست مثل کفش های میرزا نوروز. با ماشین تر و تمیز شده رفتم بازار. وقتی برگشتم دیدم از خدا بی خبری، رکاب ماشین را زده و رفته!!! ما که نمی گذریم، خدا نیز نمی گذرد!

زیرنویس:
تفأل حافظ : مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی / پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
تراک نوشت : از نفس افتاده بودم ... اومدی / راهمو گم کرده بودم ... اومدی
شخصی نوشت : ماموریت یک روزه به تهران. همایشی خسته کننده، سر زدن به یک دوست خوب
هوا نوشت : خاک عالم بر سرمان است باز هم فریادرسی نیست
سی.یا.سی نوشت: ای کاش می شد به تهران بروم برای رای دادن، افسوس
  • میم مثل من

+ صدای فریدون آسرایی اصلا به قیافه اش نمی خورد!

+ قیافه ی لبخند تصنعی نوبخت چندش آور است!

+ چقدر چندش آور است خرابی کیلومتر شمار ماشین با خاموش شدنش!

+ خاموشیم ولی در وقت خودش حرفی هم پرانده ایم. البته به هیچ کس ربطی ندارد اینستاگرام فلانی را چرا لایک نمی کنیم!

+ این اینستاگرام لعنتی چقدر وقت گیر است!

+ وقت نمی کنم مثل بچه آدم برای ارشد بخوانم!

+ پسر ارشد که باشی انتظارات زیاد هست، انتظار اینکه هوای خواهر/خواهرانت را بیشتر داشته باشی!

+ هوا قاطی کرده. باد گرم می وزد، خاک بلند می شود، آفتاب و ابر بازی می کنند ، سرد می شود!

+ صرف سرما خوردگی هیچ نبوسیدنی را توجیه نمی کند!

+ چگونه توجیه کنم راه های دوری که هستند و فاصله هایی که نیستند!

+ این فاصله حسابی می چسبد ... ها ها ها هااااچچچچچییییپپپپپو! دهان مبارکتان سرویس! د بیا و درستش کنید!

  • میم مثل من

نزدیک خونه رسیده ام. یکهو شک و تردید برم می دارد. کرکره مغازه را پایین کشیدم یا نه؟! به ذهن خسته و کوفته فشار می آورم. چیزی عایدم نمی شود. نمی توانم ریسک کنم. تمام مسیر را تا مغازه دایی بر می گردم. از دور چشمم می خورد به درب مغازه و خیالم راحت می شود. کرکره پایین است!


چند شبی ست به این قصه تکراری دچار شده ام. توهم و ترس از باز بودن درب مغازه و منی که راه نرفته را باز می گردم

  • میم مثل من

نمی دانم این کمردرد لعنتی از کجا پیدایش شده که اجازه قدم زدن در این هوای زیبای بهاری را نمی دهد!



صورت نوشت:

خیارش تمام شد، حالا از نارگیلش استفاده می کنم! صابون های زیبایی داو را از دست ندهید!

  • میم مثل من

جلوی آینه بودم که صدایم زد. برگشتم پشت میز. فرم ثبت نام مشترکین تلفنی را نشانم داد.... باید اینجا را امضا کنم؟ گفتم بله، البته اگر بلد نیستید، استامپ هم داریم! نیشخندی زد و گفت نه بابا! بهت نمی آید باحال باشی ، آخه قیافه ات خیلی بچه مثبتی است خواهرزاده! بچّه مثبت...!


وقتی رفت، به فکر رفتم. باحالی ربطی به بچه مثبت بودن دارد؟! باحال هستم؟ بچه مثبت چطور؟!!! برگشتم جلوی آینه و فکورانه در خودم خیره شدم!

  • میم مثل من
شماره های ناشناسی که تماس می گیرند و جواب نمی دهیم حق گله و شکایت ندارند! خط شخصی خودمان است. از شرکت که عاریه نگرفته ایم!

مخاطب نوشت : خاص و عام
  • میم مثل من